چند وقت پیش رفته بودم اتاق دوستم تا یکسرى جزوه رو ازش بگیرموارد اتاقش که شدم نگاهم به تخت دوم کنار تختش افتاد و گفتم من فکر میکردم تنها زندگى میکنى گفت "آره خبتنها زندگى میکنم."چیزى نگفتم و نگاهم به اطراف بود که ادامه داد"منتظرم یکى هم اتاقیم بشه اما فعلا کسى نیست" گفتم اما درخواست براى هم اتاق زیاده کهگفت "آره ولى گفتن سفید پوست ها نمیان اتاقمگفتن باید منتظر یکى مثل خودم باشم!اگر میتونستم خونه اجاره میکردممن آدم تنها زندگى کردن نیستم اما بازهم کسى حاضر نبود هم خونه ى من باشه!"




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها