عادت دارم همیشه وقتایى که بیرون میرم یه تن ماهى کوچیک یا یه مقدار غذاى سگ توى کیفم میذارم چون میدونم همیشه بالاخره یکیشونو تو راه میبینم اما چند روز پیش فراموش کردم اینکار رو بکنم و توى مسیرى که به یک مرکز خرید میرفتم چشمم افتاد به یک سگى که کنار یه خونه خالى از سکنه نشسته بود و با سگهاى دیگه اى که تا به حال دیده بودم خیلى فرق داشت. از ظاهرش مشخص بود که یک سگ خانگى بوده که یا مدتها بود که گم شده بود و یا صاحبش اونجا ولش کرده بود. نزدیکش که شدم تازه یادم اومد غذایى همراهم ندارم، دور و بر رو هم نگاه کردم سوپر مارکتى رو نزدیک به خودم نمیدیدم. نیم خیز شدم و یکم نوازشش کردم و سعى داشتم یکجورى دنبال خودم تا یه سوپرى بکشونمش اما فایده نداشت و از جاش ت نمیخورد. دست انداختم دور کمرش تا بلندش کنم اما با اصرار از جاش بلند نمیشد

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها